داره يه شغل جديد ايجاد ميشه

مهدي احمدي ديبا
dida_mehde@yahoo.com

جزجگر بزنه اين عفتو كه هي رفت واومد زير پام نشست، واسم حرف درست كرد كه برو از اين سگ دوني راحت شو. تا كي مي خواي اينجا ول بچرخي. حرف،حرف عفت بود كه اگه مي گفت ماس سياس بايد ميگفتي سياس . كه زير بار نرفتم و ديدم فرداش يكي از اون خوشكل ماماني هاي بزك كرده كه با دمشون گردو مي شكنن و الحمدوالله همه مشكلات زندگي شون حل شده رو انتخاب كرده آورده ور دل ما. اين آتيش پاره ها رو خوب مي شناختم اينو حداقل به خاطر چند سال كاري كه تو خونه هاشون كرده بودم مي گفتم. بعد كلي صحبت بااين ورپريده ازاين درواون درو اينكه چرا منو انتخاب كردن، مي تونن اين كار بكنن با هزار تا زن ديگه . دوباره زير بار نرفتم كه ديدم فرداش بااون شوهر قرمساقش بايه ماشين آخرين سيستم اومده،گفتم چرا من گفت:
پيش هركي رفتم حاضرنشد اتاقشو اجاره بده گفتن ما آبرو داريم .
كه عفت ازاون دور انقدر برام لبو لوچه كج كرد و اسم روضه خوند كه ديگه نتونستم بگم نه . گفتم باشه .من اتاقموبهتون اجاره مي دم . دو تومن پيش بقيه ماهي هشتاد . همه رو هم پيش پيش مي خوام . بلكه دست از سرم ور دارن كه ديدم سر انگشتي حساب كرد و چك رو نوشت . براي مدت نه ماه تموم .از كوچه هاي فرعي وباريك بيرون ميام و وارد خيابونهاي اصلي مي شم . مي دوني اينارو دارم واسه تو مي گم كه مدام گريه مي كني شير منم اونقدر كه از دست ننه ايكبيرت حرص و جوش خوردم خشك شده . تو هم كه الحمدوالله زر ، زرت قطع نميشه .
اتاق رو كه اجاره دادم اين تيتيش ماماني منو به خونه خودش برد و من تازه فهميدم كه زندگي يعني چي. اينبار خيابونهاي اصلي رو ادامه مي دم ؛ با يه وزنه چهار كيلويي كه نمي دونم چرا همش وغ مي زنه .
مي دوني اينارو دارم واسه تو مي گم كه مدام گريه مي كني . شير منم كه اونقدر از دست ننه صاب مردت حرص وجوش خودردم خوشك شده . حالا تنها با خيسي دستام كه روي لبات مي كشم تو رو آروم مي كنم . ولي آروم نمي شي مثل اينكه دوباره شاشيدي و كارت بيخ پيدا كرده .
وقتي وارد خونشون شدم دست به سياه وسفيد نزدم ومثل خانوما نشستم ونه ماه تموم خوردم خوابيدم هر از چند گاهي هم مثل خودش واسش عشوه وغمزه مي اومدم كه اوخ ، واخ ، واي دلم ، واي كمرم . اما تو، تو اين مدت شكم ماماني رو كه ديگه شده بود "منبع در آمدم "، با كيسه بوكس اشتباه مي گرفتي نمي دونم چرا مشت ولگد بود كه پرتاب مي كردي .
اما يه روز قبل از اينكه وارد خونشون بشم من وعفت با اون پتي آره و شوهرش كه سگ قبر ننش مفتي نميرينه ، رفتيم دكتر . دكتر گفت :
مشكله . ممكنه جواب نده
من كه برام فرقي نمي كرد چون پولش برام چيز دندون گيري بود گفتم :
هر جور صلاحه .
دكتر پس از عمل جراحي نطفه اون دو تا رو تو اتاقي كه من اجاره داده بودم قرار داد . بچه شون كه به دنيا اومد سر از پا نشناختن و همه فاميل و آشنا ها شون رو دعوت كردن و يه سور بزرگ برپاكردن كه تو خوابم نمي شد ديد .
كم كم احساس كردم كه ديگه مدت اجاره اتاقم تموم شده . يعني همين رو هم به هم گفتن . كه نفر اول اون پتي آره بود كه گفت كه يه وقت شوهرش رو تور نكنم . احساس كردم كه بايد اتاقم رو به يه زوج ديگه كه بچه دار نمي شن دوباره اجاره بدم و اين زندگي كه به اين منوال ادامه داره ." داره يه شغل جديدايجاد ميشه." بايد يه بنگاه باز كرد كلي بچه داد بيرون .
اما با تمام اين اوضاع ناز نازيم حالا مي دوني من كجام . با تو، تو خيابون يا بهتر بگم ،‌با بچه اون فلان فلان شده تو خيابون.
راستش مي دوني چيه احساس مي كنم كه تو مال مني ؛ اما هر چند ديگه قرارداد ما با اين زن شوهر ديگه تموم شده اما واقعيتش من بچه زياد انداختم ولي تو با اونا فرق داري تو مي خواي واسه يه خونه منبع اميد وشادي بشي ولي ميدوني تو رو برا چي آوردمت بيرون تو خيابون؛ برا اينكه ديگه مي خوام از اين آس وپاسي بيام بيرون .
تاكي بايد اتاق اجاره داد و زندگي كرد مي تونم برم يه جا استخدام بشم وبگم الكي با شوهرم تفاهم نداشتيم ازش طلاق گرفتم . بچه رو هم به خاطر اينكه شير خاره بود دادگاه داد به من .
حالا به راحتي مي تونم بگم ماس سياه نيست عفت نمك به حروم . چون كه ديگه تو سگ دوني تو زندگي نمي كنم . به خاطر يه لقمه نون ديگه برده تو نيستم . ؟! نه تو بگو ناز نازييم هستم .؟!



 
یکی از محصولات بی نظیر رسالت سی دی مجموعه سی هزار ایبوک فارسی می باشد که شما را یکعمر از خرید کتاب در هر زمینه ای که تصورش را بکنید بی نیاز خواهد کرد در صورت تمایل نگاهی به لیست کتابها بیندازید

31469< 23


 

 

انتشار داستان‌هاي اين بخش از سايت سخن در ساير رسانه‌ها  بدون كسب اجازه‌ از نويسنده‌ي داستان ممنوع است، مگر به صورت لينك به  اين صفحه براي سايتهاي اينترنتي